ان سوی دلتنگی ها خدایی است است که داشتنش جبران همه نداشتن هاست.....
سلام به دوستای گلم عیدرو به همتون تبریک میگم امیدوارم سال خوبی در پیش داشته باشید همراه با موفقیت .............
هفت مورد که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند:
۱ثروت بدون زحمت
۲لذت بدون وجدان
۳ دانش بدون شخصیت
۴ تجارت بدون اخلاق
۵ علم بدون انسانیت
۶ عبادت بدون ایثار
۷سیاست بدون شرافت
این هفت مورد را گاندی چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوه اش داد.
--------------------------------------------------------------------------------------
خب مثل اینکه یه مورد هم بهش اضافه شد شد هشت سین
عشق بی وفاداری
روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه ها گل کرد خورشید
شید وشفق را چون صدف در اب دیدم
خورشید را بر نیزه گویی خواب دیدم
خورشید را بر نیزه؟اری اینچنین است
خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است
من زخم های کهنه دارم بی شکیبم
من گرچه اینجا اشیان دارم غریبم
من با صبوری کینه ی دیرینه دارم
من زخم داغ ادم اندر سینه دارم
من زخم دار تیغ قابیلم برادر
میراث خوار رنج هابیلم برادر
من با محمد از یتیمی عهد کردم
با عاشقی میثاق خون در مهد کردم
بر ریگ صحرا با اباذر پویه کردم
عماروش چون ابر و دریا مویه کردم
من تلخی صبر خدادرجام دارم
صفرای رنج مجتبی در کام دارم
من زخم خوردم صبر کردم دیر کردم
من با حیسن از کربلا شبگیر کردم
ان روز در جام شفق مل کرد خورشید
برخشک چوب نیزه ها گل کرد خورشید
فریادهای خسته سر بر اوج میزد
وادی به وادی خون پاکان موج میزد
بی درد مردم ما خدا بی درد مردم
نامرد مردم ما خدا نامرد مردم
از پا حسین افتاد وما برپای بودیم
زینب اسیری رفت و ما برجای بودیم
از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند
دست علم دار خدا را قطع کردند
نوباوگان مصطفی را سر بریدند
مرغان بستان خدا را سر بریدند
در برگ ریز باغ صحرا برگ کردیم
زنجیر خاییدیم و صبر مرگ کردیم
چون ناکسان ننگ سلامت ماند بر ما
تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما
روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه ها گل کرد خورشید
به نظرتون بهترین چیز چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام خارم ولی به سایه گل ارمیده ام
با یاد و رنگ و بوی تو ای نوبهار عشق همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام
چون خاک در هوای تو از پافتاده ام چون اشک در قفای تو با سر دویده ام
من جلوهی شباب ندیدم به عمر خویش از دیگران حدیث جوانی شنیده ام
از جام عافیت می نابی نخورده ام وز شاخ ارزو گل عیشی نچیده ام
موی سپید را فلکم رایگان نداد این رشته را به نقد جوانی خریده ام
ای سرو پای بسته به ازادگی مناز ازاده من که از همه عالم بریده ام
گرمیگریزم از نظر مردمان رهی
عیبیم نکن که اهوی مردم ندیده ام
رهی معیری